خواهد رسد روزی که جایی گذشته را طلب کنی
به امید محبت سادگی ام ، باری دگر خواهشم کنی
در ته درّه ی حماقت هایم ، نامی آشنا میابی
همان نامی که ورد زبان بود ، چه در خواب چه در بیداری
خواهد رسد روزی ، که پشیمانی دگر نداشته باشد سودی
همان روزی که بیزارم از حرف های پوشالی
آرزوی سعادت به گور خواهد برد آنکه در پی معشوق
عشق نابش را بفروشد به هوس در آغوشی
ارادت مند
محمد اندیک
درباره این سایت